اصول مدیریت چیست؟
مدیریت در دنیای معاصر دیگر صرفاً یک چارچوب مکانیکی از برنامهریزی، سازماندهی و کنترل نیست؛ بلکه یک مهارت چندلایه و پویاست که در تعامل میان انسان، فناوری و اهداف سازمانی معنا پیدا میکند. این هنر تلفیقی از علم و تجربه است؛ جایی که تحلیل دادهها در کنار درک عمیق از رفتار انسانی، بستری برای تصمیمگیریهای خلاق و مؤثر فراهم میآورد. مدیریت امروز نه تنها برای محیطهای کاری، بلکه برای زندگی شخصی و روابط انسانی نیز کاربرد دارد. توانایی تنظیم زمان، هماهنگی با دیگران و هدایت گروهها، بخشی از زیست روزمرهی هر فرد است. از منظر تاریخی، اندیشمندان کلاسیکی مانند فردریک تیلور و هنری فایول هر یک تصویری متفاوت از مدیریت ارائه دادند.
تیلور با تأکید بر روشهای علمی، کار را به اجزای قابل اندازهگیری تقسیم کرد تا از هر حرکت حداکثر بهرهوری بهدست آید. اما فایول رویکردی انسانیتر داشت؛ او معتقد بود که مدیریت موفق بدون درک ارتباطات اجتماعی و احترام به کارکنان، ممکن نیست. امروزه، مدیریت به مهارتی استراتژیک و سیال تبدیل شده است. در عصری که تغییرات فناورانه با شتاب رخ میدهند، مدیران باید چابک، خلاق، و الهامبخش باشند. موفقیت نه در کنترل صرف، بلکه در ایجاد فرهنگ سازمانی منعطف و انگیزهبخش نهفته است؛ جایی که اعضای سازمان حس مشارکت، ارزشمندی و رشد داشته باشند. بهطور خلاصه، مدیریت مدرن بیش از آنکه علم دستور دادن باشد، هنر ساختن بسترهایی برای بالندگی انسانها و تحقق چشماندازهای مشترک است.
مطالعه بیشتر: باید و نباید های مصاحبه شغلی
اصول مدیریت چیست؟
مدیریت، به عنوان یک زمینه کلیدی در سازمانها و فعالیتهای انسانی، به مجموعهای از اصول و فرآیندهایی اشاره دارد که برنامهریزی، سازماندهی، کارگزینی، هدایت و کنترل را در بر میگیرد. این اصول و فرآیندها به دستیابی به اهداف سازمانی کمک میکنند و منابع مختلفی از جمله فیزیکی، مالی، انسانی و اطلاعاتی را به طور کارآمد مدیریت میکنند.
اصول اساسی مدیریت شامل برنامهریزی، سازماندهی، کارگزینی، هدایت و کنترل هستند. این اصول در تعیین و راهبردها و همچنین در بهرهوری و کارآیی سازمانها نقش اساسی دارند. اصل کنترل، که شامل هماهنگی، گزارشدهی و بودجهبندی است، از اهمیت ویژهای برخوردار است و میتوان آن را به عنوان یک اصل مستقل در نظام مدیریتی معرفی کرد.
لوتر گولیک با ابداع کلمه POSDCORB، هفت اصل اساسی مدیریت را نشان داد: برنامهریزی (Planning)، سازماندهی (Organizing)، کارگزینی (Staffing)، هدایت (Directing)، هماهنگی (Co-ordination)، گزارش (Reporting) و بودجهبندی (Budgeting).
از سوی دیگر، هنری فایول پنج اصل اساسی برنامهریزی، سازماندهی، کارگزینی، رهبری و کنترل (POSDC) را به عنوان اصول اساسی مدیریت معرفی کرده است که اهمیت زیادی در مدیریت سازمانها دارند.
۱. برنامهریزی
برنامهریزی، به عنوان یکی از اصول اساسی مدیریت، نقش مهمی در شکلدهی به آینده و راهبری سازمانها دارد. این اصل مرتبط با تعیین جهت و تدوین راهبردهایی است که برای دستیابی به اهداف موردنظر لازم است. در واقع، برنامهریزی به ما کمک میکند تا از تصمیمگیریهای فعلی ما اثرات آینده را پیشبینی کنیم و اقدامات متناسب با این پیشبینیها را انجام دهیم.
این فرآیند نه تنها شامل پیشبینی و تصور آینده است، بلکه اقدامات موردنیاز برای دستیابی به آن آینده را هم در بر میگیرد. از طریق برنامهریزی، ما قادریم تصمیمات خود را با دقت بیشتری اتخاذ کرده و سازمان را برای موفقیت در مواجهه با چالشهای آینده آماده کنیم.
عوامل خارجی و داخلی نیز نقش مهمی در برنامهریزی ایفا میکنند. عوامل خارجی شامل مواردی مانند وضعیت اقتصادی، تغییرات تکنولوژیکی، محیطهای سیاسی و قوانین دولتی است. از طرف دیگر، عوامل داخلی شامل مواردی همچون ساختار سازمانی، تغییرات در نیروی کار و محدودیتهای مالی و منابع است.
بهطور کلی، برنامهریزی به ما کمک میکند تا با توجه به شرایط فعلی و آینده، اقدامات مناسبی را انجام دهیم و به سازمان خود راهی مؤثر برای دستیابی به اهداف مشخص بیابیم.
مطالعه بیشتر: سوالات مصاحبه استخدامی
۲. سازماندهی
سازماندهی، بخشی از مدیریت است که معمولاً در ابتدای فرآیند مدیریت قرار میگیرد و به ترتیب و تنظیم منابع و فعالیتها درون یک سازمان میپردازد. این اصل از اصول اساسی مدیریت، همواره اهمیت زیادی داشته است و به شرکتها کمک میکند تا ساختاری کارآمد و کارا را برای دستیابی به اهدافشان ایجاد کنند.
در واقع، سازماندهی شامل تعیین فعالیتهایی است که باید انجام شوند و گروهبندی آنها بر اساس هدف و ماهیت آن فعالیتها. بعد از تعیین این وظایف، آنها به پرسنل مناسب واگذار میشوند و اختیارات لازم برای انجام آنها به آنها تفویض میشود.
مهمترین مراحل و عناصر سازماندهی عبارتند از:
- شناسایی وظایف: این اولین مرحله سازماندهی است که شامل تعیین وظایف و فعالیتهایی است که برای دستیابی به اهداف موردنظر شرکت لازم است.
- واگذاری وظایف: در این مرحله، وظایف شناسایی شده به افراد یا گروههای مختلف سازمان واگذار میشود، بهطوری که هر فرد مسئولیت خاصی را بر عهده داشته باشد.
- تفویض اختیارات: بر اساس وظایف مشخص، اختیارات مربوطه به افراد تفویض میشود تا بتوانند وظایف خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهند.
- ارتباطات: برقراری ارتباطات موثر و هماهنگی بین افراد و گروهها از جمله وظایف مهم مدیران سازمان است.
سازماندهی به سازمان کمک میکند تا به بهترین شکل ممکن منابع خود را به کار بگیرد و از توانمندیهایش به بهترین نحو استفاده کند.
۳. کارگزینی
کارگزینی، بهعنوان یکی از اصول مهم مدیریت، نقش بسیار حیاتی در ارتقای عملکرد و موفقیت سازمان دارد. این اصل به معنی یافتن، جذب، حفظ و توسعه نیروهای کاری مناسب برای سازمان است. فرآیند کارگزینی شامل اقداماتی مانند جذب نیروی کار، ارزیابی مهارتها، آموزش و توسعه، ارتقاء سطح دانش و تجربه، جبران خسارتها و نگهداری از نیروی کار از طریق تشویق و ایجاد انگیزه میشود.
این اصل، در واقع سازمان را از طریق انتخاب و انجام اقدامات مناسب برای حفظ و توسعه نیروی انسانی خود، از ساختار و کارایی مطلوب برخوردار میکند. مدیران نیاز دارند تا با توجه به نیازها و الزامات سازمان، نیروهایی با مهارتها، تجربه و دانش مناسب را جذب و حفظ کنند تا سازمان قادر به اجرای اهداف و برنامههای خود با حداکثر کارایی باشد.
با توجه به تنوع موجود در مهارتها، تجربه، وضعیت جسمانی، سن و نگرش افراد، مدیران باید بتوانند نیازهای سازمان را با شناخت دقیق از جوامع شناختی و روانی نیروی کار، تأمین کنند. این امر نهتنها موجب بهبود عملکرد و کارایی سازمان میشود، بلکه باعث ارتقای رضایتمندی و ارتباطات موثر درون سازمانی نیز خواهد شد.
۴. هدایت
اصل هدایت به مدیران ابزارها و روشهای لازم را ارائه میدهد تا به کارکنان کمک کنند تا بتوانند به بهترین نحو ممکن فعالیتهای خود را انجام دهند و به اهداف موردنظر دست یابند. در این اصل، چندین عنصر کلیدی وجود دارد که به رهبری، تعاملات، انگیزش و نظارت مرتبط میشوند.
- رهبری: این عنصر به معنای ارائه دستورالعملها و راهنمایی به زیردستان درباره رویهها و روشهای انجام کار است. رهبران باید توانایی راهنمایی و انگیزهبخشی برای بهبود عملکرد و انجام بهتر وظایف را داشته باشند.
- تعاملات: این عنصر نیز بسیار مهم است و باید دو طرفه باشد، بهطوریکه اطلاعات بین مافوقین و زیردستان به درستی جریان داشته باشد و هر دو طرف بتوانند بازخوردهای موثری را ارائه کنند.
- انگیزش: انگیزش افراد به نقش بسیار حیاتی در عملکرد و موفقیت سازمانی دارد. کارکنان با انگیزه بالا میتوانند با کمترین راهنمایی، عملکرد خوبی از خود نشان دهند و به اهداف موردنظر دست یابند.
- نظارت: نظارت بر زیردستان به مافوقین اطمینان میدهد که دستورالعملها به درستی اجرا میشوند و همچنین این امکان را فراهم میکند که مافوقین بتوانند روند پیشرفت کارکنان را پیگیری کنند و در صورت نیاز تصمیمات مناسبی اتخاذ کنند.
۵. کنترل کردن
اصل کنترل در مدیریت نقش بسیار حیاتی دارد؛ زیرا به اطمینان از اینکه رویدادها و عملکرد سازمان بهطور مداوم در جهت دستیابی به اهداف و برنامههای تعیینشده حرکت میکنند، میپردازد. این اصل شامل مجموعهای از فعالیتها و روشهایی است که برای اندازهگیری، ارزیابی، مقایسه و اصلاح عملکرد انجام میشود.
تعیین عملکرد استاندارد: در این مرحله، استانداردهای مورد انتظار برای عملکرد مشخص میشوند. این استانداردها معیارهایی هستند که بر اساس آنها عملکرد واقعی سازمان اندازهگیری میشود.
- اندازهگیری عملکرد واقعی: در این مرحله، عملکرد واقعی سازمان بر اساس استانداردهای تعیینشده اندازهگیری میشود.
- مقایسهی عملکرد واقعی با استانداردهای تعیینشده و کشف انحرافات: در این مرحله، عملکرد واقعی با استانداردهای تعیینشده مقایسه میشود و هرگونه انحراف یا اختلاف مشخص میشود.
- انجام اقدامات اصلاحی: در صورتی که انحرافات یا اختلافات مشاهده شود، اقدامات اصلاحی برای بهبود عملکرد و رسیدن به استانداردهای مطلوب انجام میشود.
این اصل با سایر اصول مدیریت ارتباط نزدیکی دارد و در واقع به عنوان یک مکمل برای تضمین اینکه دیگر اصول به درستی اجرا شوند، عمل میکند. بهطور کلی، هر یک از این اصول مدیریت به تنهایی مهم هستند، اما وقتی که همه با هم ترکیب شوند، تواناییهای بیشتری برای مدیریت و رهبری یک سازمان فراهم میآورند.
مطالعه بیشتر: چطور سخنران خوبی باشیم؟
اهمیت اصول مدیریت چیست؟
اصول مدیریت، ستون فقراتی که ساختار تصمیمگیری و عملکرد یک سازمان را تثبیت میکنند، از طریق چند زاویه متفاوت بهبودهای چشمگیری در کارکرد مدیریت ایجاد میکنند.
اولاً، این اصول انگیزه و افزایش شناخت مدیران را بهسمت بهرهوری بیشتر هدایت میکنند. با داشتن دانش و آگاهی از اصول مدیریت، مدیران توانایی تصمیمگیری بهتری در مواقع چالشی را پیدا میکنند و موقعیتهای ناگهانی را به صورت موثرتر مدیریت میکنند.
دوماً، اصول مدیریت بهعنوان یک راهنمای آموزشی برای مدیران عمل میکنند. آنها را درک فرایند مدیریت را آسانتر میسازند و به مدیران اطمینان میدهند که چه مسیری برای دستیابی به اهدافشان باید انتخاب کنند.
سوماً، اصول مدیریت نقش مدیران را بهطور واضح مشخص میکنند و به عنوان یک مرجع عمل میکنند تا مدیران بررسی کنند که آیا تصمیمات و اقداماتشان با این اصول سازگار هستند یا خیر.
و در نهایت، این اصول به عنوان یک نقشهراهی پژوهشی برای محققان و متخصصان در زمینه مدیریت عمل میکنند. آنها مسیرهایی را مشخص میکنند که پژوهشها و تحقیقات باید در زمینههای مختلف انجام شود تا مدیریت بهبود یابد و به شکلی عملگرایانهتر و مؤثرتر عمل کند.
پژوهشهای فایول و تیلور در دانش مدیریت
هنری فایول و فردریک تیلور، دو پژوهشگر بزرگ در زمینه مدیریت، هر یک با رویکردهای خاص خود، به توسعه دانش مدیریت کمک زیادی کردند. فایول با تأکید بر نقش مدیران و تأثیر آنها بر سازمان، از بالا به پایین به مدیریت پرداخت. او بر اهمیت رهبری و استقرار ساختارهای موثر در سازمان تأکید داشت تا اهداف مشترک را بهطور بهینه دنبال کنند.
در مقابل، تیلور به عنوان یک مهندس صنعتی، از پایین به بالا به بهبود فرآیندهای تولید و بهرهوری کارگران میپرداخت. او به روشهای علمی و دقیق برای ارتقاء عملکرد و بهرهوری در کارگاهها و صنایع اعتقاد داشت.
این تفاوت در رویکردهای آنها نشان از گستردگی و تنوع موضوعات مدیریت است. همچنین، آنها با ترکیب رویکردهایشان، بهطور جامع به حل مسائل مدیریتی در سطوح مختلف سازمان کمک کردند. به طور کلی، تلاشهای فایول و تیلور نشان میدهد که در مدیریت، نیاز به رویکردهای مختلف و ترکیبی از دیدگاهها وجود دارد تا به بهترین نتایج دست یابیم.
اصول مدیریت هنری فایول
۱۴ اصل مدیریت هنری فایول به عنوان یک راهنمای جامع برای مدیران، به بهبود عملکرد سازمان و افراد میپردازد. این اصول با دیدی از بالا به پایین به سازمان نگاه میکنند و تلاش دارند که مدیران را در اداره بهتر کارکنان و موفقیت کسبوکار یاری کنند. اولین اصل تقسیم کار است که به تقسیم کارها به صورت موثر و بهینه توجه دارد. اختیار، به کارمندان اختیار و مسئولیت میدهد و این اجازه را میدهد که به بهترین نحو ممکن کار کنند.
نظم و انضباط، هماهنگی و روند قابل پیشبینی در سازمان را تأمین میکند. وحدت فرماندهی و وحدت هدف به ایجاد یک رویکرد یکپارچه در سازمان کمک میکند. تبعیت از تمایلات فردی و جمعی، تعادل بین نیازهای فردی و گروهی را تأمین میکند. پاداش کارکنان و تمرکز بر روی ارزشهای مهم برای سازمان، انگیزه و انگیزش را تقویت میکند.
رعایت سلسلهمراتب سازمان و اصل انصاف، به مدیران کمک میکند تا عدالت و برابری را در تصمیمگیریها اعمال کنند. نظم و ثبات دوره تصدی پرسنل و ابتکار عمل نیز از دیگر اصول مهم مدیریت هستند. در نهایت، روحیهی صمیمیت و کار گروهی ارتباطات موثر و هماهنگی را بین اعضای تیم تقویت میکند و به موفقیت سازمان کمک میکند. به طور کلی، این اصول به مدیران ابزارهایی قدرتمند را برای بهبود عملکرد و موفقیت سازمان ارائه میدهند.
مطالعه بیشتر: تفاوت عزت نفس و اعتماد به نفس
اصول مدیریت علمی تیلور
مدیریت علمی، یا تیلوریسم، نظریهای است که بر اساس روشهای علمی برای بهبود کارایی و بهرهوری در فرآیندهای تولیدی و مدیریتی تاکید دارد. فردریک تیلور اصولی را برای مدیریت علمی تدوین کرد که هنوز هم اثرگذاری آنها قابل توجه است.
اصل اول توصیه میکند که به جای استفاده از قواعد سرانگشتی، روشهایی را که بر اساس علم تعیین شدهاند، برای انجام کارها به کار گرفته شود. این بدان معناست که تصمیمگیریها و روشهای اجرایی بر اساس دادههای علمی و آزمایشهای مستند صورت بگیرند.
اصل دوم توصیه میکند که کارها بر اساس استعدادهای کارکنان تعیین شود. به جای اختصاص تصادفی کارکنان به موقعیتهای شغلی، باید بررسی شود که کدام فرد برای هر شغل خاص، استعداد بیشتری دارد و سپس به او آموزش داده شود تا بهترین عملکرد را ارائه دهد.
اصل سوم مدیران را به نظارت بر عملکرد کارکنان تشویق میکند. این شامل ارزیابی کارایی کارکنان و ارائه دستورالعملهای لازم برای بهبود کارایی آنها است.
اصل چهارم تقسیم مسئولیتها و کارها بین مدیران و کارکنان را تاکید میکند. مدیران باید مسئول برنامهریزی و آموزش باشند، در حالی که کارکنان مسئول اجرای وظایف و کارهایی هستند که آموزش دیدهاند. این تقسیم کارها بهبود تعاملات و کارایی در سازمان را تسهیل میکند.
تفاوت دیدگاههای فایول و تیلور در اصول مدیریت چیست؟
۱. تمرکز روی نگرش به مدیریت: تیلور به مدیریت از منظر نظارتی نگاه میکرد و سعی میکرد کارایی را در سطح عملیاتی بهبود بخشد، در حالی که فایول اصول مدیریت را از سطح مدیریت عالی به پایین تحلیل کرد و بر این اساس اصولی جهت ارتقاء عملکرد کارکنان ارائه داد.
۲. تعریف از نظریه مدیریت: تیلور فلسفهی خود را به عنوان مدیریت علمی نامید، در حالی که فایول رویکرد خود را به عنوان نظریهی مدیریت اداری تعریف کرد که بر توانایی مدیریت و سازماندهی تأکید دارد.
۳. هدف اصلی: تیلور بهبود بهرهوری نیروی کار و حذف اتلاف از طریق استانداردسازی کار و ابزار را هدف اصلی قرار داد، در حالی که فایول سعی کرد تا نظریهای جهانی در زمینهی مدیریت ارائه دهد و بر لزوم آموزش تئوری مدیریت تأکید کرد.
۴. اجرای اصول: اصول تیلور در سطح کارگاهها و سالنهای کار قابل اجراست و بهبود عملکرد کارکنان را در سطح عملیاتی تضمین میکند، در حالی که اصول فایول با تمرکز بر عملکرد مدیران و اصول اساسی مدیریت، میتواند در همهی سطوح سازمان اعمال شود و به بهبود عملکرد کلی سازمان کمک کند.
نظریهی فایول و نظریهی تیلور هر دو به عنوان دو دیدگاه مهم در حوزه مدیریت مطرح هستند، اما با اختلافاتی که بین آنها وجود دارد، هرکدام دارای استفادهها و مزایا در زمینههای خاصی هستند. در حالی که نظریهی تیلور بیشتر تاکیدش بر بهبود فرآیندها و کارایی است و به عناصر انسانی کمتر توجه میکند، نظریهی فایول به عنصر انسانی احترام میگذارد و بیشتر تمرکزش بر مدیریت عمومی و اصول کلی مدیریت است.
هر دو نظریه دارای شهرت و تأثیر بزرگی در تاریخ مدیریت هستند. تیلور بهعنوان پدر مدیریت علمی شناخته میشود، درحالی که فایول بهعنوان پدر اصول مدیریت معروف است.فراتر از تفاوتهای اساسی، نظریهی فایول دارای رویکرد کلان و گستردهتری است که در هر زمینهی مدیریتی قابل اجرا است. از طرف دیگر، تیلور بهعنوان پدر مدیریت علمی به بررسی و بهبود فرآیندهای تولیدی محدود میشود.
با این وجود، هر دوی این نظریهها اصول و دستاوردهای مهمی را به دنبال داشتهاند، که به تحقق تمامیت مدیریتی و بهرهوری سازمانی کمک کردهاند.
مطالعه بیشتر: روش های افزایش تمرکز هنگام مطالعه
جمعبندی
در این مطلب از سایت سخن آخر به بررسی اصول مدیریت پرداختیم. به عنوان یک مفهوم کلی، اصول مدیریت مجموعهای از رویکردها و روشهای است که برای مدیریت یک سازمان یا یک واحد سازمانی استفاده میشود. این اصول شامل برنامهریزی، سازماندهی، کارگزینی، هدایت و کنترل میشوند که هر کدام از آنها نقش خاص خود را در مدیریت سازمان ایفا میکنند.